کشتی نساز ای نوح  ، طوفان نخواهد آمد 

بر شوره زار دل ها باران نخواهد آمد

شاید به  شعر تلخم خرده بگیری اما 

جایی که سفره خالیست ، ایمان نخواهد آمد

رفتی کلاس اول ، این جمله را عوض کن

آن مرد تا نیاید ، باران نخواهد آمد

دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد 

بغضی ترک نخورد و گلویی صدا نکرد

انگار ما بدون حضور تو راحتیم

وقتی کسی برای ظهورت دعا نکرد

دارد زمان آمدنت دیر می شود

دارد جوان سینه زنت پیرمی شود

تاثیر گریه های غریبانه شماست

دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود

گفته بودن روز جمعه ، خبر خوبی میارن

آخه تقویمهای دنیاکه هزار تا جمعه دارن!

جمعه های بی نشونی ، جاده های آسمونی

نقش خورشید روی ابرها ، رد یک پیرهن خونی

ای قرار صبح جمعه! ای شکستنی تر از دل

خیلی وقته بی قرارند شهرای شرقی کاگل

پا بذار تو کوچه هامون ، ای غریب بی نشونی

شــب های روشن جمعه

چه انتظار عجیبی...

تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی !

عجیب تر آنکه چه آسان ، نبودنت شده عادت

چه بی خیال نشستیم نه کوشش ، نه تلاشی

فقط نشسته و گفتیم ، خــــداکند که بیایی...

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: